آن که چنان می‌رود ای عجب او جان کیست؟ سخت روان می‌رود سرو خرامان کیست؟ حلقهٔ آن جعد او سلسلهٔ پای کیست؟ زلف چلیپاوشش آفت ایمان کیست؟ در دل ما صورتی‌ست ای عجب آن نقش کیست؟ وین همه بوهای خوش از سوی بستان کیست؟ دیدم آن شاه را آن شه آگاه را گفتم این شاه کیست؟ خسرو و سلطان کیست؟ چون سخن من شنید گفت به خاصان خویش کین همه دود از کجاست؟ حال پریشان کیست؟ عقل روان سو به سو روح دوان کو به کو دل همه در جست و جو یا رب جویان کیست؟ دل چه نهی بر جهان؟ باش درو میهمان بندهٔ آن شو که او داند مهمان کیست؟ در دل من دار و گیر هست دو صد شاه و میر این دل پرغلغله مجلس و ایوان کیست؟ عرصهٔ دل بی‌کران گم شده در وی جهان ای دل دریاصفت سینه بیابان کیست؟ غم چه کند با کسی داند غم از کجاست؟ شاد ابد گشت آنک داند شادان کیست؟ ای زده لاف کرم گفته که من محسنم مرگ تو گوید تو را کین همه احسان کیست؟ آن دم کین دوستان با تو دگرگون شوند پس تو بدانی که این جمله طلسم آن کیست؟ نقد سخن را بمان سکهٔ سلطان بجو کی زر کامل عیار نقد تو از کان کیست؟ مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۶۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3091