قبله امروز جز شهنشه نیست هر که آید به در بگو ره نیست عذر گو، وز بهانه آگه باش همه خفتند و یک کس آگه نیست نگذارد، نه کوته و نه دراز آتشی کو دراز و کوته نیست در چه طبع تو خیالات است یوسفی بی‌حبال در چه نیست چون که گندم رسید مغز آکند همره ماست و همره که نیست پاره پاره کند یکایک را عشق آن یک که پارهٔ ده نیست گه گهی می‌کشند گوش تو را سوی آن عالمی که گه گه نیست شمس تبریز شاه ترکان است رو به صحرا که شه به خرگه نیست مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۰۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3124