امشب از چشم و مغز، خواب گریخت دید دل را چنین خراب، گریخت خواب دل را خراب دید و یباب بی نمک بود، ازین کباب گریخت خواب مسکین به زیر پنجهٔ عشق زخم‌ها خورد و زاضطراب گریخت عشق همچون نهنگ لب بگشاد خواب چون ماهی اندر آب گریخت خواب چون دید خصم بی‌زنهار مول مولی بزد، شتاب گریخت ماه ما شب برآمد و این خواب همچو سایه ز آفتاب گریخت خواب چون دید دولت بیدار همچو گنجشک از عقاب گریخت شکرلله، همای باز آمد چون که باز آمد، این غراب گریخت عشق از خواب یک سوآلی کرد چون فرو ماند از جواب، گریخت خواب می‌بست شش جهت را در چون خدا کرد فتح باب، گریخت شمس تبریز از خیالت خواب چون خطایی‌ست کز صواب گریخت مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3125