کیست در این شهر که او مست نیست؟ کیست درین دور کزین دست نیست؟ کیست که از دمدمهٔ روح قدس حامله چون مریم آبست نیست؟ کیست که هر ساعت پنجاه بار بستهٔ آن طرهٔ چون شست نیست؟ چیست در آن مجلس بالای چرخ از می و شاهد که درین پست نیست؟ می‌نهلد می که خرد دم زند تا بنگویند که پیوست نیست جان بر او بسته شد و لنگ ماند زان که ازین جاش برون جست نیست بوالعجب بوالعجبان را نگر هیچ تو دیدی که کسی هست نیست؟ برپرد آن دل که پرش شه شکست بر سر این چرخ کش اشکست نیست نیست شو و واره ازین گفت و گوی کیست کزین ناطقه وارست نیست؟ مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3137