چیست صلای چاشتگه خواجه به گور میرود
دیر به خانه وارسد منزل دور میرود
در عوض بت گزین کزدم و مار هم نشین
وز تتق بریشمین سوی قبور میرود
شد می و نقل خوردنش عشرت و عیش کردنش
سخت شکست گردنش سخت صبور میرود
زهره نداشت هیچ کس تا بر او زند نفس
پخته شود ازین سپس چون به تنور میرود
صاف صفا نمیرود راه وفا نمیرود
مست خدا نمیرود مست غرور میرود
ای خنک آن که پیش شد بندهٔ دین و کیش شد
موسی وقت خویش شد جانب طور میرود
چند برید جامهها بست بسی عمامهها
چون که نداشت ستر حق ناکس و عور میرود
آن که ز روم زاده بد جانب روم وارود
وان که ز غور زاده بد هم سوی غور میرود
آن که ز نار زاده بد همچو بلیس نار شد
وانکه ز نور زاده بد هم سوی نور میرود
آن که ز دیو زاده بد دست جفا گشاده بد
هیچ گمان مبر که او در بر حور میرود
بانمکان و چابکان جانب خوان حق شده
وان دل خام بینمک در شر و شور میرود
طبل سیاستی ببین کز فزع نهیب او
شیر چو گربه میشود میر چو مور میرود
بس که بیان سر تو گر چه به لب نیاوری
همچو خیال نیکوان سوی صدور میرود
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۵۲
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/3176