گویند به بلا ساقون ترکی دو کمان دارد ورزان دو یکی کم شد ما را چه زیان دارد؟ ای در غم بیهوده از بوده و نابوده کین کیسهٔ زر دارد وان کاسه و خوان دارد در شام اگر میری زینی به کسی بخشد جانت ز حسد این جا رنج خفقان دارد جز غمزهٔ چشم شه جز غصهٔ خشم شه والله که نیندیشد هر زنده که جان دارد دیوانه کنم خود را تا هرزه نیندیشم دیوانه من از اصلم ای آن که عیان دارد چون عقل ندارم من پیش آ که تویی عقلم تو عقل بسی آن را کو چون تو شبان دارد گر طاعت کم دارم تو طاعت و خیر من آن را که تویی طاعت از خوف امان دارد ای کوزه گر صورت مفروش مرا کوزه کوزه چه کند آن کس کو جوی روان دارد تو وقف کنی خود را بر وقف یکی مرده من وقف کسی باشم کو جان و جهان دارد تو نیز بیا یارا تا یار شوی ما را زیرا که ز جان ما جان تو نشان دارد شمس الحق تبریزی خورشید وجود آمد کان چرخ چه چرخ است آن کان جا سیران دارد مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۰۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3227