عاشق به سوی عاشق زنجیر همی‌درد دیوانه همی‌گردد تدبیر همی‌درد تقصیر کجا گنجد در گرم روی عاشق؟ کز آتش عشق او تقصیر همی‌درد تا حال جوان چبود کان آتش بی‌علت دراعهٔ تقوی را بر پیر همی‌درد صد پردهٔ در پرده گر باشد در چشمی ابروی کمان شکلش از تیر همی‌درد مرغ دل هر عاشق کز بیضه برون آید از چنگل تعجیلش تأخیر همی‌درد این عالم چون قیر است پای همه بگرفته چون آتش عشق آید این قیر همی‌درد شمس الحق تبریزی هم خسرو و هم میر است پیراهن هر صبری زان میر همی‌درد مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3251