بگو دل را که گرد غم نگردد ازیرا غم به خوردن کم نگردد نبات آب و گل جمله غم آمد که سور او به جز ماتم نگردد مگرد ای مرغ دل پیرامن غم که در غم پر و پا محکم نگردد دل اندر بی‌غمی پری بیابد که دیگر گرد این عالم نگردد دلا این تن عدو کهنهٔ توست عدو کهنه خال و عم نگردد دلا سر سخت کن کم کن ملولی ملول اسرار را محرم نگردد چو ماهی باش در دریای معنی که جز با آب خوش همدم نگردد ملالی نیست ماهی را ز دریا که بی‌دریا خود او خرم نگردد یکی دریاست در عالم نهانی که در وی جز بنی آدم نگردد ز حیوان تا که مردم وانبرد درون آب حیوان هم نگردد خموش از حرف زیرا مرد معنی به گرد حرف لا و لم نگردد مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3282