چو شب شد جملگان در خواب رفتند همه چون ماهیان در آب رفتند دو چشم عاشقان بیدار تا روز همه شب سوی آن محراب رفتند چو ایشان را حریف از اندرون است چه غم دارند اگر اصحاب رفتند همه در غصه و در تاب و عشاق به سوی طرهٔ پرتاب رفتند همه اندر غم اسباب و ایشان قلندروار بی‌اسباب رفتند که یابد گرد ایشان را که ایشان چو برق و باد سخت اشتاب رفتند تو چون دلوی برین دولاب می‌گرد که ایشان برتر از دولاب رفتند ببین آن‌ها که بند سیم بودند درون خاک چون سیماب رفتند ببین آن‌ها که سیمین بر گزیدند به روی سرخ چون عناب رفتند مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3293