چنان کز غم دل دانا گریزد دو چندان غم ز پیش ما گریزد مگر ما شحنه‌ایم و غم چو دزد است؟ چو ما را دید جا از جا گریزد بغرد شیر عشق و گلهٔ غم چو صید از شیر در صحرا گریزد ز نابینا برهنه غم ندارد ز پیش دیدهٔ بینا گریزد مرا سوداست تا غم را ببینم ولیکن غم ازین سودا گریزد همه عالم به دست غم زبونند چو او بیند مرا تنها گریزد اگر بالا روم پستی گریزد وگر پستی روم بالا گریزد خمش باشم بود کین غم درافتد غلط خود غم ز ناگویا گریزد مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3298