روی تو به رنگ ریز کان ماند زلف تو به نقش بند جان ماند گر سایهٔ برگ گل فتد بر تو بر عارض نازکت نشان ماند روزی گذرد ز هجر تو سالی مسکین عاشق چسان جوان ماند؟ دلتنگ نیم اگرچه دل تنگم کاخر دل من بدان دهان ماند در چشم من آی تا تو هم بینی یک تن که به صد هزار جان ماند مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۸۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3312