دیر آمده‌یی سفر مکن زود ای مایهٔ هر مراد و هر سود ای زاتش عزم رفتن تو از بینی‌‌ها برآمده دود هر عود تلف شود زآتش در آتش توست عید هر عود اومید تو هر دمی بگوید دستت گیرم به فضل خود زود اما تو مگو که جهد و کوشش سودم نکند که بودنی بود معزول مکن تو قدرتم را من بسته نیم چو تار در پود هر لحظه بکاهمت چو خواهم وز فضل توانمت بیفزود بربند دهان ز گفت و سر نه در سجدهٔ دوست کوست مسجود مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3340