ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد مو به موی ما بدان سر جعفر طیار باد ذره‌ها بر آفتابت هر زمان بر می‌زنند هر که این بر خورد از تو از تو برخوردار باد هر کجا یک تار مویت بر هوس سر می‌نهد تار ما را پود باد و پود ما را تار باد در بیابان غم از دوری دارالملک وصل چند غم بردار بودستم که غم بر دار باد خار مسکینی که هر دم طعنهٔ گل می‌کشد خواجهٔ گلزار باد و از حسد گل زار باد گل پرستان چمن را دشمن مخفی‌ست مار این چمن بی‌مار باد و دشمنش بیمار باد چون که غم خواری نباشد سخت دشوار است غم هم نشین غم خوار باد و بعد ازین غم خوار باد مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3357