گر یکی شاخی شکستم من ز گلزاری چه شد؟ ور ز سرمستی کشیدم زلف دلداری چه شد؟ گر بزد ناداشت زخمی از سر مستی چه باک؟ ور ز طراری ربودم رخت طراری چه شد؟ ور یکی زنبیل کم شد از همه بغداد چیست؟ ور یکی دانه برون آمد ز انباری چه شد؟ ای فلک تا چند ازین دستان و مکاری تو؟ گر یکی دم خوش نشیند یار با یاری چه شد؟ گویی­ام از سر او ناگفتنی‌ها گفته‌یی چند گویی چند گویی گفته‌ام آری چه شد؟ گر میان عاشق و معشوق کاری رفت رفت تو نه معشوقی نه عاشق مر تو را باری چه شد؟ از لب لعلش چه کم شد گر لبش لطفی نمود؟ ور ز عیسی عافیت یابید بیماری چه شد؟ گر برات است امشب و هر کس براتی یافتند بی خطی گر پیشم آید ماه رخساری چه شد؟ شمس تبریزی اگر من از جنون عشق تو برشکستم عاشقان را کار و بازاری چه شد؟ مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3360