به نزد خانهٔ دستور کشور وثاقی مختصر بگرفت بی در همی مالید سالی بیشتر عور تن خود را بدان دیوار دستور ز نزدیکان یکی می‌دید از دور به عالم فاش گشت این راز مستور وزیر شهر شروان مرد را گفت چه مقصود است ترا بر خاک ما خفت جوابش داد و گفت ای چشمهٔ نور زرخسار تو بادا چشم بد دور یکی دل خسته‌ام ای صدر عالم نمی‌داند کسی اسرار حالم چو فر دولت اندر خانهٔ تست دل من مرغ دام و دانهٔ تست همی مالم تن خود را به دیوار مگر روزی دهی در خانه‌ام بار خوش آمد این سخن در گوش جانش ز زر پر کرد دامان ودهانش مقرب گشت حضرت راچنان شد که حکمش بر همه شروان روان شد اگر خواهد کسی تا میر گردد به گرد پادشاه و میر گردد عطار نیشابوری : بلبل نامه : حکایت گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/33669