می‌خرامد آفتاب خوب رویان ره کنید روی­ها را از جمال خوب او چون مه کنید مردگان کهنه را رویش دو صد جان می‌دهد عاشقان رفته را از روی او آگه کنید از کف آن هر دو ساقی چشم او و لعل او هر زمانی می خورید و هر زمانی خه کنید جانب صحرای رویش طرفه چاهی گفته اند قصد آن صحرا کنید و نیت آن چه کنید نک نشان روشنی در خیمه‌ها تابان شده­ست گوش اسپان را به سوی خیمه و خرگه کنید آستان خرگهش شد کهربای عاشقان عاشقان لاغر تن خود را چو برگ که کنید در خمار چشم مستش چشم­ها روشن کنید وز برای چشم بد را ناله و آوه کنید شاه جان­ها شمس تبریزی­ست وین دم آن اوست رخ بدو آرید و خود را جمله مات شه کنید مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3378