ای خدایی که چو حاجات به تو بر گیرند هر مرادی که بودشان همه در بر گیرند جان و دل را چو به پیک در تو بسپارند جان باقی خوش شاد معطر گیرند بندگانند تو را کز تو تویی‌شان مقصود پای در راه تو بنهند و کم سر گیرند ترک این شرب بگویند درین روزی چند عوض شرب فنا شربت کوثر گیرند چون ستاره شب تاریک پی مه گردند چو مه چارده رخسار منور گیرند گر بمانند یتیم از پدر و مادر خاک پدر و مادر روحانی دیگر گیرند چون ببینند که تن لقمهٔ گور است یقین جان و دل زفت کنند و تن لاغر گیرند بس کن این لکلک گفتار رها کن پس ازین تا سخن‌ها همه از جان مطهر گیرند مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3401