هر که از حلقهٔ ما جای دگر بگریزد همچنان باشد کز سمع و بصر بگریزد زان خورد خون جگر عاشق زیرا شیر است شیردل کی بود آن کو ز جگر بگریزد دل چو طوطی بود و جور دلارام شکر طوطی­یی دید کسی کو ز شکر بگریزد؟ پشه باشد که به هر باد مخالف برود دزد شب باشد کز نور قمر بگریزد هر سری را که خدا خیره و کالیوه کند صدر جنت بهلد سوی سقر بگریزد وان که واقف بود از مرگ سوی مرگ گریخت سوی ملک ابد و تاج و کمر بگریزد چون قضا گفت فلانی به سفر خواهد مرد آن کس از بیم اجل سوی سفر بگریزد بس کن و صید مکن آن که نیرزد به شکار که خیال شب و شب هم ز سحر بگریزد مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3418