ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود
با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود
عشق شیرینی جان است و همه چاشنی است
چاشنی و مزه را صورت و رنگی نبود
عشق شاخیست ز دریا که درآید در دل
جای دریا و گهر سینهٔ تنگی نبود
ساحل نفس رها کن به تک دریا رو
کندرین بحر تو را خوف نهنگی نبود
صورت هر دو جهان جمله ز آیینهٔ عشق
بنماید چو که بر آینه زنگی نبود
کار روبه نبود عشق که هر روبه را
حملهٔ شیر نر و کبر پلنگی نبود
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۹۸
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/3422