آن شکرپاسخ نباتم میدهد
وان که کشتستم حیاتم میدهد
آن که در دریای خونم غرقه کرد
یونس وقتم نجاتم میدهد
در صفات او صفاتم نیست شد
هم صفا و هم صفاتم میدهد
رخت را برد و مرا درویش کرد
نک ز یاقوتش زکاتم میدهد
اسب من بستد پیاده مانده ام
وز دو رخ آن شاه ماتم میدهد
کوه طور از شاه ماتش پاره شد
من کم از کاهم ثباتم میدهد
ماه عید روز وصلش خواستم
از شب هجران براتم میدهد
چون برون از شش جهت بد گنج عشق
زان جهت بیاین جهاتم میدهد
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۱۱
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/3435