برنشین ای عزم و منشین ای امید کز رسولانش پیاپی شد نوید دود و بویی می‌رسد از عرش غیب ای نهانان سوی بوی آن پرید هر چه غفلت کور و پنهان می‌کند دود بویش می‌کند آن را سپید ما ز گردون سوی مادون آمدیم باز ما را سوی گردون برکشید همچو مریم سوی خرمابن رویم زان که خرمایی ندارد شاخ بید بس کن و از حرف در معنی گریز چند معنی را ز حرفی می‌مزید؟ این مزیدن طفل بی‌دندان کند گر شما مردید نان را خود گزید مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3449