جان معنی لطف و قهر نتواند بود دانندهٔ سرِّ دهر نتواند بود چون هر که چشید زهر در حال بمرد کس واقف طعم زهر نتواند بود عطار نیشابوری : مختارنامه : باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان : شمارهٔ ۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/34513