دوش آمد و گفت: ای شب و روزت غمِ من هرگز نشوی تا تو توئی همدمِ من من خورشیدم تو سایهای بر سرِخاک تا محو نگردی نشوی محرَمِ من عطار نیشابوری : مختارنامه : باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق : شمارهٔ ۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/35483