کسی خراب خرابات و مست میباشد
ازو عمارت ایمان و خیر کی باشد؟
یکی وجود چو آتش بود نباشد آب
محال باشد یک مه بهار و دی باشد
منم خراب خرابات و مست طاعت حق
درون شهر معظم ز نیک و بیباشد
عمارتیست خراباتیان شهر مرا
که خانههاش نهان در زمین چو ری باشد
شکوفههاست درختان زهد را ز شراب
نه آن شراب که اشکوفههاش قی باشد
چو هست و نیست مرا دید چشم معتزلی
بگفت دیدم معدوم را که شی باشد
به سایهها و به خورشید شمس تبریزی
که بیمکان و زمان آفتاب و فی باشد
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۴۸
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/3572