سپاس آن عدمی را که هست ما بربود ز عشق آن عدم آمد جهان جان به وجود به هر کجا عدم آید وجود کم گردد زهی عدم که چو آمد ازو وجود فزود به سال‌ها بربودم من از عدم هستی عدم به یک نظر آن جمله را ز من بربود رهد ز خویش و ز پیش و ز جان مرگ اندیش رهد ز خوف و رجا و رهد ز باد و ز بود که وجود چو کاه است پیش باد عدم کدام کوه که او را عدم چو که نربود؟ وجود چیست؟ و عدم چیست؟ کاه و که چه بود؟ شه ای عبارت از در برون ز بام فرود مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۵۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3574