دیده‌ها شب فراز باید کرد روز شد دیده باز باید کرد ترک ما هر طرف که مرکب راند آن طرف ترک تاز باید کرد مطبخ جان به سوی بی‌سویی‌ست پوز آن سو دراز باید کرد چون چنین کان زر پدید آمد خویش را جمله گاز باید کرد جامه عمر را ز آب حیات چون خضر خوش طراز باید کرد چون غیور است آن نبات حیات زین شکر احتراز باید کرد چون چنین نازنین به خانه ماست وقت ناز است ناز باید کرد با گل و خار ساختن مردی‌ست مرد را ساز ساز باید کرد قبله روی او چو پیدا شد کعبه‌ها را نماز باید کرد سجده‌هایی که آن سری باشد پیش آن سرفراز باید کرد پیش آن عشق عاقبت محمود خویشتن را ایاز باید کرد چون حقیقت نهفته در خمشی‌ست ترک گفت مجاز باید کرد مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3594