دوش از برِ من یار گریزان میرفت ناکرده صبوح صبح خیزان میرفت صبح از لبِ او خنده زنان میآمد شب از چشمم ستاره ریزان میرفت عطار نیشابوری : مختارنامه : باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد : شمارهٔ ۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/35943