شمع آمد و گفت: دادِ من باید خواست کز آتشِ سوزنده بمانْدَم کم و کاست تا در سرِ من نشست ناگه آتش گویی تو که دل بود که از من برخاست عطار نیشابوری : مختارنامه : باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع : شمارهٔ ۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/36137