شمع آمد و گفت: جان من پُردرد است زین اشک که آتشم به روی آورده است دی شهد همی خوردم و امروز آتش تا درد همو خورد که صافی خورده است عطار نیشابوری : مختارنامه : باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع : شمارهٔ ۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/36146