خسروانی که فتنه چینید فتنه برخاست هیچ ننشینید هم شما هم شما که زیبایید هم شما هم شما که شیرینید همچو عنبر حمایلیم همه بر بر سیمتان که مشکینید لذتی هست با شما گفتن هم شما داد جان مسکینید نشوم شاد اگر گمان دارم که گهی شاد و گاه غمگینید بلکه بر اسب ذوق و شیرینی تا ابد خوش نشسته در زینید شاهدان فانی و شما جمله با لب لعل و جان سنگینید در صفای می شهان دیدیم که شما چون کدوی رنگینید در بهشتی که هر زمان بکری‌ست مرد آیید اگر نه عنینید تبریزی شوید اگر در عشق بنده شمس ملت و دینید مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3616