دیدن روی تو هم از بامداد درد مرا بین که چه آرام داد در دل عشاق چه آتش فکند جانب اسرار چه پیغام داد چون ز سر لطف مرا پیش خواند جان مرا باده بی‌جام داد صافی آن باده چو ارواح خورد کاسه آلوده به اجسام داد صافی آن باده ز ارواح جو زان که به اجسام همین نام داد در تبریز است تو را دام دل رحمت پیوسته در آن دام داد مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۹۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3619