درین سرما و باران یار خوش تر نگار اندر کنار و عشق در سر نگار اندر کنار و چون نگاری لطیف و خوب و چست و تازه و تر درین سرما به کوی او گریزیم که مانندش نزاید کس ز مادر درین برف آن لبان او ببوسیم که دل را تازه دارد برف و شکر مرا طاقت نماند از دست رفتم مرا بردند و آوردند دیگر خیال او چو ناگه در دل آید دل از جا می‌رود الله اکبر مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3671