انجیرفروش را چه بهتر انجیرفروشی ای برادر سرمست زییم مست میریم هم مست دوان دوان به محشر گر خاک شویم وگر بریزیم ساقی با ماست بنده پرور خاکش خوش باد کوست عاشق خاکش ز شراب جان مخمر آن خاک شکوفه کرد یعنی مستیم ازین سر و ازان سر مهتر چو خراب گشت و خوش شد خاک است خراب‌تر ز مهتر خاکی گشتی چو مست گشتی ملاح تو برکشید لنگر خود لنگر ما گسست کلی هر لوح جدا ز لوح دیگر از بند و ز غرقه بازرستند هر تخته کشتی است رهبر چون خوش نبود چنین خرابی؟ بگشای دو چشم عقل و بنگر مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3679