دارد درویش نوش دیگر وندر سر و چشم هوش دیگر در وقت سماع صوفیان را از عرش رسد خروش دیگر تو صورت این سماع بشنو کیشان دارند گوش دیگر صد دیگ به جوش هست این جا دارد درویش جوش دیگر هم زانوی آن که تش نبینی سرمست ز می فروش دیگر درویش ز دوش باز مست است غیر شب و روز دوش دیگر ماییم چو جان خموش و گویا حیران شده در خموش دیگر مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3681