پیش شیخی رفت مردی نامدار از سر بی خویشئی بگریست زار گفت سیرم از عبودیت همی وز ربوبیت بمن نرسد دمی ماندهام بی این و بی آن من مدام چون کنم گفتا که سر می زن مدام این سخن را گر محل آید پدید از سر علم و عمل آید پدید چشم باید داشت بر لوح ازل چند دارم چشم بر علم و عمل عطار نیشابوری : مصیبت نامه : بخش بیست و سوم : الحكایة و التمثیل گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/36928