رفت شبلی ابتدا پیش جنید گفت هستم پای تا سر جمله قید می چنین گویند در هر کشوری کاشنائی را تودادی گوهری یا ببخش و گوهرم همراه کن یا نه بفروش و مرا آگاه کن گفت اگر بفروشم این گوهر ترا چون بها نبود کند مضطر ترا ور ببخشم چون دهد آسانت دست قدر نشناسی و گردی خودپرست لیک همچون من قدم از فرق کن خویش در بحر ریاضت غرق کن تادران دریا بصبر و انتظار آیدت آن گوهر آخر با کنار عطار نیشابوری : مصیبت نامه : بخش چهلم : بخش چهلم : الحكایة و التمثیل گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37084