چارچیزست ای برادر با خطر تا توانی باش ازینها بر حذر قربت سلطان و الفت با بدان رغبت دنیا و صحبت با زنان قرب سلطان آتش سوزان بود با بدان الفت هلاک جان بود زهر دارد در درون دنیا چو مار گرچه بینی ظاهرش نقش و نگار می‌نماید خوب و زیبا در نظر لیک از زهرش بود جان را خطر زهر این مار منقش قاتلست باشد از وی دور هر کو عاقلست همچو طفلان منگراندرسرخ و زرد چون زنان مغرور رنگ و بو مگرد زال دنیا چون عروس آراسته است هر زمانی شوی دیگر خواسته است مقبل آن مردی که شد زین جفت طاق پشت بر وی کرد و دادش سه طلاق لب به پیش شوی خندان می‌کند پس هلاک از زخم دندان می‌کند عطار نیشابوری : پندنامه : در بیان چارچیز که اندر خطر بود گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37214