نرم نرمک سوی رخسارش نگر چشم بگشا چشم خمارش نگر چون بخندد آن عقیق قیمتی صد هزاران دل گرفتارش نگر سر برآر از مستی و بیدار شو کار و بار و بخت بیدارش نگر اندرآ در باغ‌ بی‌پایان دل میوه شیرین بسیارش نگر شاخ‌های سبز رقصانش ببین لطف آن گل‌های بی‌خارش نگر چند بینی صورت نقش جهان بازگرد و سوی اسرارش نگر حرص بین در طبع حیوان و نبات بعد از آن سیری و ایثارش نگر حرص و سیری صنعت عشق است و بس گر ندیدی عشق را کارش نگر گر ندیدی عشق رنگ آمیز را رنگ روی عاشق زارش نگر با چنین دشوار بازاری که اوست با زر و‌ بی‌زر خریدارش نگر مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3725