از لب یار شکر را چه خبر؟ وز رخش شمس و قمر را چه خبر؟ با دمش باد بهاری چه زند؟ وز قدش سرو و شجر را چه خبر؟ گر جهان زیر و زبر گشت از او عاشق زیر و زبر را چه خبر؟ چون که جان محرم اسرارش نیست از رهش اهل خبر را چه خبر؟ گر چه نرگس نگران است به باغ از چمن نرگس تر را چه خبر؟ گفته هر قوم هم از مستی خویش که ز ما قوم دگر را چه خبر؟ گفت چونی و دل تو چون است از دل این خسته جگر را چه خبر؟ با ملک تاج و کمر گر به هم اند از ملک تاج و کمر را چه خبر؟ کم کن این ناله که کس واقف نیست ز آه عشاق سحر را چه خبر؟ مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3734