بر منبرست این دم مذکر مذکر چون چشمه روانه مطهر مطهر بر منبری بلندی دانای هوشمندی بر پای منبر او مکرر مکرر هر لفظ او جهانی روشن چو آسمانی بگشاده در بیانی مقرر مقرر زین گونه درگشایی داده تو را رهایی از حبس خاکدانی مکدر مکدر بنهاده نردبانی از صنعت زبانی بر بام آسمانی مدور مدور نور از درون هیزم بیرون کشید آتش آتش ز خود نیامد منور منور آتش به فعل مردم زاید ز سنگ و آهن و اختر به امر زاید مدبر مدبر مر هر پیمبری را بوده‌ست معجز نو چون نیست معجزه‌ی او مشهر مشهر؟ مسعود ازوست نحسی فردوس ازوست حبسی محکوم ازوست نفسی مزور مزور این منبر و مذکر در نفس توست در سر اما درین طلب تو مقصر مقصر مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3736