دارد شرف بر انجم و افلاک خاک ما آئینهٔ خدای نما جان پاک ما تاامر و خلق جمله شود دوست دست صنع کشته است تخم مهر گیاهی بخاک ما درما فکنده دانهٔ از مهر خویشتن تا کاینات جمع شود در شباک ما در بدو آفرینش و تخمیر آب و گل با آب و تاب عشق سرشتند خاک ما مستان پاک طینت میخانهٔ الست گیرند باده های مروّق زتاک ما ما را درون سینهٔ خود جای داده اند هستند آسمان و زمین سینه چاک ما فردوس جای ما و ملک همنشین حور کزخاک آن سرای بود خاک پاک ما مسجود هر فرشته و محبوب روح قدس یارب چه گوهر است نهان زیر خاک ما فیض از زبان خویش نمیگوید این سخن حرفی است از زبان امامان پاک ما فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37394