تو و آرام و پخته کاریها من و خامی و بی قراریها پرسشم گر بخاطرت گذرد دل بیمار و جان سپاریها غیر را روزهای عیش و طرب من و شبهای تار و زاریها بی نکوئی چه بر سرش آمد کو مراعات حق گذاریها پای تا سر بمهر تو بستم یاد ایام رستگاریها شکوه بگذرام و بنالم زار تا کند دوست غمگساریها از در عجز و مسکنت آرم بندگیها و اشگباریها شاید از رحم در دلش آرد آه آتش فشان و زاریها شکوه از بخت و مهر او دردل چه شد آرزم و شرمساریها دعوی دوستی و عرض گله روی سخت و امید واریها گفتی ای دلفکار از کهٔ زار تو زار تو بزاریها فیض را نیست غیرتو یاری یاریش کن بحق یاریها فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37409