در وصل تو می زنند احباب تاب هجران نماندشان بشتاب بی تو جان تا بکی تواند زیست دل بیچاره چند آرد تاب بنماآفتابرا بسی ابر بگشا از جمال خویش نقاب تا بمانند عاقلان حیران خشک مغزان شوند اولواالالباب پیشوایان شوند تازه مرید شیب را نو کنند عهد شباب بنده و خواجه در هم آمیزند یتفانی العبید فی الارباب باخودآیند بیخودان هوا هوشیاران شوند مست و خراب نه بصر ماند از اولوا الابصار نه ادب آید از اولوا الالباب این چنین روزی ار شود روزی لیس فیض یری والااصجاب فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37416