ای که چون عمر می روی به شتاب خستگان را به غمزه ای دریاب گر وفا می کنی به وعده ی قتل کارم از دست می رود به شتاب غم تو راحت دل غمگین عشقت آرام سینه های کباب بی خودم کن از آن لب میگون تشنه ای را به جرعه ای دریاب شب نشستم به یاد ابرویت پشت بر خواب و روی در محراب عاشقان را سر غنودن نیست دیدهٔ بی دلان ندارد خواب خواب در چشم من چه سان آید چون دمی نیست خالی از سیلاب بر رخم بسته تا بکی در وصل افتتح یا مفتح الابواب فیض آن دم به دوست پیوندی که نباشی تو در میانه حجاب فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37418