دگر آزار مادر دل گرفتست دگر آسان ما مشکل گرفتست مباد آن دست گردد رنجه دل را غم جان نه غم قاتل گرفتست دلم ناید که دست از جان بدارم که در وی عشق او منزل گرفتست کنم اظهار اگر شور محبت خرد گوید ره باطل گرفتست اگر پنهان کنم غم سینه گوید که بر من کار را مشکل گرفتست چه مشکل بوده کار عشق بازی ره آسودگی عاقل گرفتست پریشان گر بگوید فیض عجب نیست ز وضع روزگار سر گرفتست فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37489