وجهک مثل القمر قلبک مثل الحجر روحک روح البقا حسنک نور البصر دشمن تو در هنر شد به مثل دم خر چند بپیمایی اش؟ نیست فزون کم شمر اقسم بالعادیات احلف بالموریات غیرک یا ذا الصلات فی نظری کالمدر هر که به جز عاشق است در ترشی لایق است لایق حلوا شکر لایق سرکا کبر هجرک روحی فداک زلزلنی فی هواک کل کریم سواک فهو خداع غرر چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر چون که ببردی دلی بازمرانش ز در چشم تو چون ره زند ره زده را ره نما زلف تو چون سر کشد عشوه هندو مخر عشق بود دلستان پرورش دوستان سبز و شکفته کند جان تو را چون شجر عشق خوش و تازه رو طالب او تازه تر شکل جهان کهنه‌‌یی عاشق او کهنه خر عشق خران جو به جو تا لب دریای هو کهنه خران کو به کو اسکی ببج کمده ور مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3751