گذشت آن گل و حسرت بیادگار گذاشت برفت از نظر عندلیب و خار گذاشت چو آسمان بسرم سایه فکند از لطف بعزتم ززمین بر گرفت و خوار گذاشت چشید ذوق وصالش چو دل نهان گردید ببرد لذت مستی ز سرخمار گذاشت ربود چون زمیان دل کناره کرد از من وفا و مهر بیکباره بر کنار گذاشت شکفت غنچه دل از گشاد چهره او ولی برشته جان عقده بی شمار گذاشت مثال زینت دنیاست حسن مهرویان خوش آنکه زین دو گذشت و باختیار گذاشت بفیض گفتم خوبان وفا نمیدارند ببین چگونه ترا زارو دلفکار گذاشت فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37536