دوش از من رمیده می رفت دامان زکفم کشیده می رفت می رفت و مرا به حسرت از پی دریا دریا زدیده می رفت می رفت به ناز و رفته رفته آرام دل رمیده می رفت می رفت و دل شکسته از پی نالان نالان تپیده می رفت می رفت و روان روان به دنبال تن در عقبش خمیده می رفت می رفت سرور و شادمانی از سینه مرا و دیده می رفت می رفت به یاد هجرش از پی هوش از سر من پریده می رفت می رفت و فغان من به دنبال او فارغ و ناشنیده می رفت میرفت و منش فتاده در پی صد پرده ی من در دیده می رفت می رفت و جهان جهان تغافل گفتی که مرا ندیده می رفت میرفت به صد هزار تمکین سنجیده و آرمیده می رفت کس سرو چمن چمان ندیده است آن سوی روان چمیده می رفت حیف است که بر زمین نهد پای ای کاش فرا ز دیده میرفت بس فیض ز رفتنش غزل کاش در آمدنش قصیده می رفت فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37545