صد جلوه کنی هر دم و دیدن نگذارند گل گل شکفد زان رخ و چیدن نگذارند در باغ جمالت گل و ریحان فراوان یک مردم چشمی بچریدن نگذارند در آرزوی آب حیات از لب لعلت لب تشنه بمردیم و مکیدن نگذارند عشاق جگر سوخته داغ غمت را در حسن و جمالت نگریدن نگذارند پرواز کند طایر جان سوی جنابت در آرزوی وصل و رسیدن نگذارند بیهوده پر و بال معارف چه گشائیم در ساحت عزتو پریدن نگذارند قرب تو و حرمان مرا تشنه لبی گفت نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند در سر سویدای دل و رخ ننمایند در مردمک دیده دویدن نگذارند تو در نظر و فیض ز دیدار تو محروم غرق می وصلیم و چشیدن نگذارند فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37704