زنده دل از چه رو بدن عالم نور میرود جاهل مرده دل ز گور هم سوی گور میرود طالب نشأه بقا سوی خدا روان شود دستهٔ نشأه فنا سوی ثبور میرود هرکه درین سرا بدید نشأه آخرت، بدید در ره او ز پیش و پس رایت نور میرود وانکه ز نشأه دگر کور بود درین سرا چون برود ازین سرا هم کر و کور میرود هر که ز تقویش لباس افسر علم بر سرش وانکه بمعصیت تنید ناقص و عور میرود هرکه ز کینه و حسد آتش خشم بر فروخت او ز تنور آتشی سوی تنور می‌رود سوی بهشت میرود هرکه باختیار مرد قعر جحیم جا کند آنکه بزور میرود هرکه بخشم مبتلا راست چو مار می‌شود و آنکه اسیر حرص شد خوار چو مور میرود غفلت فیض بین که چون غره گفتگو شده ماتم خود گذاشته در پی سور میرود فیض کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۷۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/37742